تمایل به خودانتقادی که به روایت کلمنت گرینبرگ از فیلسوف آلمانی قرن هیجدم، امانوئل کانت، آغاز شد، اکنون مترادف با مدرنیسم قلمداد میشود.
تمایل به خودانتقادی که به روایت کلمنت گرینبرگ از فیلسوف آلمانی قرن هیجدم، امانوئل کانت، آغاز شد، اکنون مترادف با مدرنیسم قلمداد میشود. عصاره مدرنیسم، استفاده از روشهای ویژه در هر حوزهای از دانش است برای گسترش بحث انتقادی در آن رشته، البته نه برای سست کردن و برانداختن، بلکه به منظور استوار ساختن بیشتر آن حوزه. هنر مدرنیستی هیچگاه به معنای گسست با گذشته نبوده است. شاید به معنای تحول در سنتهای پیشین بوده، ولی در عین حال به آن سنتها تداوم بخشیده است. بنیادیترین گفتمان انتقادی جنبش هنر مدرن که موضوع و انگیزه اصلی ظهور هنرمندان آوانگارد بود، تخت شدن فضای تصویر و سطحگرایی است. مدرنیسم در نقاشی به مفهوم تمرکز نگاه انتقادی بر خود رسانه نقاشی است و نقد فرم، رنگ، ترکیب، فضا و در کل آزاد شدن این رسانه از طرح موضوعات دیگر است. نقاشی کلاسیک غربی از آنجا که درصدد ایجاد پندار واقعگرایی بوده، سخت وامدار مجسمهسازی است و از اول از آن آموخته که چگونه برای القا توهم برجستگی سایه بزند و به اثر عمق ببخشد. نقاشان کلاسیک پنداری از فضا را به وجود میآوردند که بیننده خیال میکرد میتواند به درون آن گام بگذارد، اما نقاشان مدرنیست پنداری ایجاد میکنند که بیننده تنها با چشم میتواند عمق را تجسم کند. این نقد درونساز باعث شد نقاشی مدرنیستی ظرف یک دوره نسبتاً کوتاه تاریخی سبکها و ایدههای هنری متنوع و خلاقی را به ظهور رساند.